[اسم]

straw

/strɔː/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کاه حصیر، پوشال

معادل ها در دیکشنری فارسی: پوشالی خس کاه
a mattress filled with straw
تشکی پرشده از پوشال
a straw hat
یک کلاه حصیری

2 ضربه واقعه ناراحت‌کننده

  • 1.The last straw was when the company fired most of the managers.
    1. آخرین ضربه زمانی بود که شرکت اکثر مدیران را اخراج کرد.

3 نی (برای نوشیدن)

معادل ها در دیکشنری فارسی: نی
مترادف و متضاد drinking straw
  • 1.Can I get a straw with my drink?
    1. آیا می‌توانم با نوشیدنی‌ام نی داشته باشم؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان