[صفت]

strict

/strɪkt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: stricter] [حالت عالی: strictest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سخت‌گیر سخت‌گیرانه

معادل ها در دیکشنری فارسی: اکید سختگیر سختگیرانه
مترادف و متضاد harsh rigid rigorous severe stringent lenient liberal
  • 1.My parents were very strict about finishing our homework before dinner.
    1. پدر و مادرم در تمام کردن تکالیف‌مان قبل از شام، بسیار سخت‌گیر بودند.
strict rules/regulations/discipline
قوانین/مقررات/نظم سخت‌گیرانه
a strict teacher/parent/disciplinarian
یک معلم/پدر و مادر/ناظم سخت‌گیر

2 مطلق سرسخت، بی‌چون‌وچرا

مترادف و متضاد absolute dedicated devout utter liberal moderate
  • 1.She's a strict vegetarian, so she doesn't eat poultry or fish.
    1. او یک گیاهخوار مطلق [سرسخت] است، بنابراین او طیور یا ماهی نمی‌خورد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان