[عبارت]

stuff one's face

/stʌf wʌnz feɪs/

1 پرخوری کردن زیاده‌روی کردن در غذا خوردن

informal
  • 1.We really stuffed our faces at the party.
    1. ما خیلی در آن مهمانی پرخوری کردیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان