Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خفه (هوا)
2 . قدیمی و کسلکننده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
stuffy
/ˈstʌfi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: stuffier]
[حالت عالی: stuffiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خفه (هوا)
دمکرده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دمکرده
1.It gets very hot and stuffy in here in summer.
1. (هوا) تابستانها اینجا خیلی گرم و خفه میشود.
2
قدیمی و کسلکننده
جدی و رسمی
disapproving
1.He was rather stuffy.
1. او نسبتاً جدی و رسمی بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
stuffing
stuffiness
stuffed shirt
stuffed
stuff one's face
stultify
stumble
stumbling block
stump
stump up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان