[فعل]

to suckle

/ˈsʌkl/
فعل گذرا
[گذشته: suckled] [گذشته: suckled] [گذشته کامل: suckled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شیر دادن (به نوزاد)

معادل ها در دیکشنری فارسی: شیر دادن
  • 1.a mother suckling a baby
    1. مادری در حال شیر دادن به یک نوزاد
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان