[فعل]

to supplant

/səˈplænt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: supplanted] [گذشته: supplanted] [گذشته کامل: supplanted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تعویض کردن جایگزین کردن

مترادف و متضاد replace supersede
  • 1.domestic production has been supplanted by imports and jobs have been lost.
    1. واردات جایگزین تولید داخلی شده است [تولید داخلی جای خود را به واردات داده است] و کار های زیادی از بین رفته است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان