[اسم]

supposition

/ˌsʌpəˈzɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فرضیه گمان

معادل ها در دیکشنری فارسی: انگاره فرض انگار
مترادف و متضاد belief notion
  • 1.there is a widespread supposition that he is dead.
    1. فرضیه شایعی [گسترده ای] وجود دارد که او مرده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان