[فعل]

to surge

/sɜːrdʒ/
فعل ناگذر
[گذشته: surged] [گذشته: surged] [گذشته کامل: surged]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خروشان بودن (مانند سیل) خروشان شدن

مترادف و متضاد rush sweep
  • 1.Flood waters surged into their homes.
    1. سیلاب با خروش وارد خانه‌های آنها شد.
  • 2.The gates opened and the crowd surged forward.
    2. دروازه‌ها باز شدند و سیل جمعیت [جمعیت مانند سیل] به جلو خروشان شد.

2 به‌سرعت افزایش یافتن

  • 1.Prices surged on the stock exchange.
    1. قیمت‌ها در بازار سهام به‌سرعت افزایش یافتند.
[اسم]

surge

/sɜːrdʒ/
قابل شمارش

3 افزایش

  • 1.a surge in food prices
    1. افزایش در قیمت غذا
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان