Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خروشان بودن
2 . بهسرعت افزایش یافتن
3 . افزایش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to surge
/sɜːrdʒ/
فعل ناگذر
[گذشته: surged]
[گذشته: surged]
[گذشته کامل: surged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خروشان بودن
(مانند سیل) خروشان شدن
مترادف و متضاد
rush
sweep
1.Flood waters surged into their homes.
1. سیلاب با خروش وارد خانههای آنها شد.
2.The gates opened and the crowd surged forward.
2. دروازهها باز شدند و سیل جمعیت [جمعیت مانند سیل] به جلو خروشان شد.
2
بهسرعت افزایش یافتن
1.Prices surged on the stock exchange.
1. قیمتها در بازار سهام بهسرعت افزایش یافتند.
[اسم]
surge
/sɜːrdʒ/
قابل شمارش
3
افزایش
1.a surge in food prices
1. افزایش در قیمت غذا
تصاویر
کلمات نزدیک
surfing the net
surfing competition
surfing
surfer
surfeit
surgeon
surgery
surgical
surly
surmise
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان