Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حدس زدن
2 . گمان
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to surmise
/sərˈmaɪz/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: surmised]
[گذشته: surmised]
[گذشته کامل: surmised]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
حدس زدن
گمان بردن
مترادف و متضاد
conjecture
guess
1.From the looks on their faces, I surmised that they had had an argument.
1. از چهره شان حدس زدم که آنها با هم دعوا کرده بودند.
[اسم]
surmise
/sərˈmaɪz/
قابل شمارش
2
گمان
حدس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گمان
تصاویر
کلمات نزدیک
surly
surgical
surgery
surgeon
surge
surmount
surname
surpass
surplus
surprise
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان