[صفت]

surrounded

/səˈraʊndɪd/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 محصور احاطه‌شده، محاصره‌شده

معادل ها در دیکشنری فارسی: محاطی
  • 1.The field was surrounded by trees.
    1. مزرعه توسط درختان احاطه شده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان