[اسم]

surveillance

/sɜːrˈveɪləns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مراقبت نظارت

مترادف و متضاد observation
  • 1.surveillance cameras
    1. دوربین های نظارتی
  • 2.The police are keeping the suspects under constant surveillance.
    2. پلیس مظنونین را تحت مراقبت شدید قرار داده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان