Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . محیط
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
surroundings
/səˈrɑʊnd.ɪŋz/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
محیط
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیرامون
دور و بر
همسایگی
محیط
محوطه
اطراف
مترادف و متضاد
environment
1.Are you used to your new surroundings yet?
1. به محیط جدیدت عادت کردهای هنوز؟
2.comfortable surroundings
2. محیط راحت
تصاویر
کلمات نزدیک
surrounding countryside
surrounding
surrounded
surround
surrogate mother
surveillance
surveillance camera
survey
surveying
surveyor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان