[فعل]

to surround

/səˈrɑʊnd/
فعل گذرا
[گذشته: surrounded] [گذشته: surrounded] [گذشته کامل: surrounded]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 احاطه کردن محصور کردن، فرا گرفتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: احاطه کردن محاصره کردن فراگرفتن
مترادف و متضاد encircle enclose fence in
  • 1.Dense woods surrounded the house.
    1. جنگل انبوه (اطراف) خانه را فرا گرفته بود.
  • 2.Jeanne sat at her desk, surrounded by books and papers.
    2. "جین" محصور شده با کتاب‌ها و کاغذها، روی میزش نشست.
  • 3.She's surrounded by the people she loves.
    3. او با افرادی که دوستشان دارد احاطه شده است.
[اسم]

surround

/səˈrɑʊnd/
قابل شمارش

2 قاب حاشیه

مترادف و متضاد border edging
  • 1.a fireplace with a tiled surround
    1. یک شومینه با قاب کاشی کاری شده
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان