Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . احاطه کردن
2 . قاب
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to surround
/səˈrɑʊnd/
فعل گذرا
[گذشته: surrounded]
[گذشته: surrounded]
[گذشته کامل: surrounded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
احاطه کردن
محصور کردن، فرا گرفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
احاطه کردن
محاصره کردن
فراگرفتن
مترادف و متضاد
encircle
enclose
fence in
1.Dense woods surrounded the house.
1. جنگل انبوه (اطراف) خانه را فرا گرفته بود.
2.Jeanne sat at her desk, surrounded by books and papers.
2. "جین" محصور شده با کتابها و کاغذها، روی میزش نشست.
3.She's surrounded by the people she loves.
3. او با افرادی که دوستشان دارد احاطه شده است.
[اسم]
surround
/səˈrɑʊnd/
قابل شمارش
2
قاب
حاشیه
مترادف و متضاد
border
edging
1.a fireplace with a tiled surround
1. یک شومینه با قاب کاشی کاری شده
تصاویر
کلمات نزدیک
surrogate mother
surrogate
surrogacy
surreptitiously
surreptitious
surrounded
surrounding
surrounding countryside
surroundings
surveillance
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان