[اسم]

survival

/sərˈvɑɪ.vəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بقا زنده ماندن

معادل ها در دیکشنری فارسی: بقا
  • 1.chance of survival
    1. احتمال بقا
  • 2.political survival
    2. بقای سیاسی
  • 3.Survival of the fittest
    3. بقای اصلح
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان