Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مشکوک بودن به
2 . مظنون
3 . مشکوک
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to suspect
/ˈsʌˌspɛkt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: suspected]
[گذشته: suspected]
[گذشته کامل: suspected]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مشکوک بودن به
شک داشتن، حدس زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بو بردن
شک کردن
to suspect somebody/something
به کسی/چیزی مشکوک بودن
If you suspect a gas leak, do not turn on an electric light.
اگر مشکوک به نشتی گاز هستید، چراغ روشن نکنید.
to suspect that…
شک داشتن که...
1. He suspected that the substance was not present in the compound.
1. او شک داشت که (آن) ماده در ترکیب وجود ندارد.
2. They suspected that he was lying.
2. آنها مشکوک بودند که او دارد دروغ میگوید.
[اسم]
suspect
/ˈsʌˌspɛkt/
قابل شمارش
2
مظنون
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مظنون
prime suspect
مظنون اصلی
He's the prime suspect in the case.
او مظنون اصلی در این پرونده است.
[صفت]
suspect
/ˈsʌˌspɛkt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more suspect]
[حالت عالی: most suspect]
3
مشکوک
شکبرانگیز، نامطمئن
مترادف و متضاد
questionable
suspicious
1.Some of the evidence they produced was highly suspect.
1. برخی از مدارکی که آنها ارائه کردند بهشدت مشکوک بودند.
تصاویر
کلمات نزدیک
susie
sushi
susceptible
susceptibility
susceptibilities
suspected
suspend
suspended
suspended sentence
suspender
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان