[صفت]

susceptible

/səˈsɛptəbəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more susceptible] [حالت عالی: most susceptible]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حساس آسیب پذیر

معادل ها در دیکشنری فارسی: اثرپذیر حساس
مترادف و متضاد easily affected
  • 1.Among susceptible children, the disease can develop very fast.
    1. در بین کودکان حساس و آسیب پذیر، این بیماری می تواند بسیار سریع شایع شود.
  • 2.These plants are particularly susceptible to frost.
    2. این گیاهان مخصوصا به یخ زدگی حساس هستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان