[صفت]

sustaining

/səstˈeɪnɪŋ/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نگه‌دارنده

  • 1.In spite of Maria’s sustaining arm, I fell on the ground.
    1. علیرغم دست نگه‌دارنده "ماریا"، من روی زمین افتادم.

2 حمایت‌کننده پشتیبان

3 سیرکننده نگه‌دارنده

more sustaining than tea
سیرکننده‌تر از چای
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان