[اسم]

sustenance

/ˈsʌstənəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تغذیه خوراک

formal
مترادف و متضاد nourishment
  • 1.Without the proper sustenance, the man will starve.
    1. بدون تغذیه مناسب، مرد گرسنگی خواهد کشید [از گرسنگی خواهد مرد].

2 امرار معاش حمایت

معادل ها در دیکشنری فارسی: معیشت
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان