[صفت]

sustained

/səˈsteɪnd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more sustained] [حالت عالی: most sustained]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پایدار مداوم

مترادف و متضاد maintain
  • 1.Sustained rainfall is the only hope they have for relief from the drought.
    1. بارش مداوم تنها امیدی است که برای رهایی از خشکسالی دارند.
  • 2.The president's speech was greeted by sustained applause.
    2. سخنرانی رئیس جمهور با تشویق مداوم حضار همراه بود.
  • 3.We must make a sustained effort to get this task finished this week.
    3. ما باید تلاش مداوم کنیم تا این کار را همین هفته تمام کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان