Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مبادله کردن
2 . مبادله
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to swap
/swɑp/
فعل گذرا
[گذشته: swapped]
[گذشته: swapped]
[گذشته کامل: swapped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مبادله کردن
رد و بدل کردن
1.we swapped phone numbers.
1. شمارههایمان را رد و بدل کردیم [شمارههایمان را به هم دادیم].
[اسم]
swap
/swɑp/
غیرقابل شمارش
2
مبادله
جابجایی، معاوضه
1.Let's do a swap. You work Friday night and I'll do Saturday.
1. بیا یک مبادله انجام دهیم. تو جمعه شب کار کن و من شنبه کار خواهم کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
swansong
swanky
swank
swan off
swan
swarm
swarthy
swastika
swat
swat team
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان