Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . قاپیدن
2 . کشیدن (کارت اعتباری)
3 . ضربه زدن (با حرکت قوسی دست)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to swipe
/swaɪp/
فعل گذرا
[گذشته: swiped]
[گذشته: swiped]
[گذشته کامل: swiped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
قاپیدن
دزدیدن
informal
مترادف و متضاد
pinch
1.They’re always swiping other kids’ sweets.
1. آنها همیشه شیرینیهای بقیه بچهها را میدزدند.
2
کشیدن (کارت اعتباری)
1.Swipe your credit card here to pay.
1. کارت اعتباری خود را اینجا بکشید تا پرداخت کنید.
3
ضربه زدن (با حرکت قوسی دست)
1.She opened the window and swiped at the flies with a rolled-up newspaper.
1. او پنجره را باز کرد و با یک روزنامه لولهشده به مگسها ضربه زد.
تصاویر
کلمات نزدیک
swinging
swingeing
swing voter
swing vote
swing state
swipe card
swirl
swish
swiss
swiss franc
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان