Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حاکی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
symptomatic
/ˌsɪmptəˈmætɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more symptomatic]
[حالت عالی: most symptomatic]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حاکی
علامت، نشانه بیماری
مترادف و متضاد
indicative
1.a symptomatic infection
1. عفونتی ناشی از بیماری
2.These disagreements are symptomatic of the tensions within the party.
2. این اختلاف نظر ها حاکی از تنش بین افراد حزب است.
تصاویر
کلمات نزدیک
symptom
symposium
symphony orchestra
symphony
symphonic poem
synagogue
sync
synchronize
synchronized swimming
syncline
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان