[صفت]

symptomatic

/ˌsɪmptəˈmætɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more symptomatic] [حالت عالی: most symptomatic]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حاکی علامت، نشانه بیماری

مترادف و متضاد indicative
  • 1.a symptomatic infection
    1. عفونتی ناشی از بیماری
  • 2.These disagreements are symptomatic of the tensions within the party.
    2. این اختلاف نظر ها حاکی از تنش بین افراد حزب است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان