[عبارت]

take a bath

/teɪk ə bæθ/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حمام کردن در وان حمام کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: استحمام کردن
  • 1.I took a bath this morning.
    1. من امروز صبح حمام کردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان