[اسم]

taxation

/tækˈseɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مالیات عوارض دریافتی دولت

معادل ها در دیکشنری فارسی: مالیات
  • 1.The government has promised to reduce taxation.
    1. دولت قول داده است که مالیات را کم کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان