Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کار گروهی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
teamwork
/ˈtiːmwɜːrk/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کار گروهی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کار تیمی
1.We won't achieve anything without good teamwork.
1. ما بدون کار گروهی خوب نمیتوانیم به چیزی دست یابیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
teamster
teammate
team-mate
team spirit
team player
teapot
tear
tear apart
tear down
tear duct
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان