Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تکهتکه کردن
2 . آزردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to tear apart
/ˌtɛr əˈpɑːrt/
فعل گذرا
[گذشته: tore apart]
[گذشته: tore apart]
[گذشته کامل: torn apart]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تکهتکه کردن
پاره کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تکه تکه کردن
1.A civil war had torn the country apart.
1. یک جنگ داخلی، کشور را تکهتکه کرد.
2.She tore her ex-boyfriend’s clothes apart.
2. او لباسهای دوستپسر سابقش را پاره کرد.
2
آزردن
بهشدت ناراحت کردن
1.It tears me apart to think I might have hurt her feelings.
1. فکر اینکه ممکن بود ناراحتش کنم، من را میآزارد.
2.Stop crying—it's tearing me apart.
2. گریه را بس کن؛ بهشدت من را ناراحت میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
tear
teapot
teamwork
teamster
teammate
tear down
tear duct
tear gas
tear gland
tear off
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان