[فعل]

to tear away

/tɛr əˈweɪ/
فعل گذرا
[گذشته: tore away] [گذشته: tore away] [گذشته کامل: torn away]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دل کندن از انجام کاری لذت‌بخش دست کشیدن

  • 1.Dinner's ready, if you can tear yourself away from the TV.
    1. شام حاضر است، اگر بتوانی از تلویزیون (تماشا کردن) دل بکنی.
  • 2.She was unable to tear her eyes away from him.
    2. او نمی‌توانست چشم از او بردارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان