[اسم]

tense

/tens/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زمان (دستور زبان)

معادل ها در دیکشنری فارسی: زمان
  • 1."I sing" is in the present tense, "I will sing" is in the future tense and '" sang" is in the past tense.
    1. "من می خوانم" زمان حال است، "من خواهم خواند" زمان آینده است و "خواندم" زمان گذشته است.
[صفت]

tense

/tens/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: tenser] [حالت عالی: tensest]

2 پرتنش مضطرب، نگران

معادل ها در دیکشنری فارسی: پرتنش تنش‌زا معذب عصبی
مترادف و متضاد anxious nervous on edge stressed calm relaxed
  • 1.He got tense when he heard the news.
    1. او وقتی که آن خبر را شنید، مضطرب شد.
  • 2.She was very tense.
    2. او بسیار مضطرب بود.
tense behavior
رفتار پرتنش

3 کشیده‌شده (ماهیچه)

مترادف و متضاد stiff strained taut tight loose slack
  • 1.A bath can relax tense muscles.
    1. حمام (کردن) می‌تواند ماهیچه‌های کشیده‌شده را بهتر کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان