Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چادر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
tent
/tent/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چادر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چادر
خیمه
1.It only took twenty minutes to put the tent up.
1. فقط بیست دقیقه طول کشید که چادر را برپا کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
tension
tensile
tense
tenor
tennis shoes
tentacle
tentative
tentatively
tenth
tenuous
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان