Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اهل تایلند
2 . زبان تایلندی
3 . تایلندی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
Thai
/taɪ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اهل تایلند
تایلندی
1.He is Thai.
1. او اهل تایلند است.
2
زبان تایلندی
1.I know a little bit of Thai.
1. من کمی زبان تایلندی بلدم.
[صفت]
Thai
/taɪ/
غیرقابل مقایسه
3
تایلندی
[وابسته به تایلند و مردن آن]
a Thai man
یک مرد تایلندی
Thai chicken
(خوراک) مرغ تایلندی
تصاویر
کلمات نزدیک
tgif
textured
texture
textual
textile factory
thailand
thalassemia
thalweg
thames
than
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان