[اسم]

thinking

/ˈθɪŋkɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تفکر اندیشه

معادل ها در دیکشنری فارسی: تعمق تفکر اندیشه
  • 1.I need to do some thinking.
    1. باید کمی تفکر کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان