Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . فکر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
thought
/θɔːt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فکر
ایده، نظر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اندیشه
ایده
پندار
صرافت
فکر
مترادف و متضاد
idea
notion
thought of somebody/something doing something
فکر انجام کاری توسط کسی/چیزی
The thought of seeing her again filled him with happiness.
فکر دیدن او دوباره او را سرشار از خوشحالی کرد.
thought of something
فکر چیزی
The very thought of it makes me feel sick.
تنها فکرش هم حالم را بهم میزند.
thought that…
فکر اینکه...
The thought that I might not have a job next year is a bit troubling.
فکر اینکه ممکن است سال بعد کار نداشته باشم اندکی آزاردهنده است.
have a thought
ایده داشتن
Do you have any thoughts on where you want to spend Christmas?
هیچ ایدهای داری که میخواهی کریسمس را کجا بگذرانی؟
thought of doing something
فکر انجام کاری
She had given up all thought of changing her job.
او دیگر فکر تغییر دادن شغلش را از سر بیرون کرده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
thou
thoroughly
thoroughfare
thoroughbred
thorough
thoughtful
thoughtfully
thousand
thousand island dressing
thrall
کلمات نزدیک
though
those
thoroughness
thoroughly
thoroughgoing
thought-provoking
thoughtful
thoughtfully
thoughtless
thoughtlessly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان