Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رنگ (مو)
2 . (مو) رنگ کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
tint
/tɪnt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رنگ (مو)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رنگ
1.a blond tint
1. رنگ موی بلوند
2.to have a tint
2. مو رنگ کردن
[فعل]
to tint
/tɪnt/
فعل گذرا
[گذشته: tinted]
[گذشته: tinted]
[گذشته کامل: tinted]
صرف فعل
2
(مو) رنگ کردن
1.Have you tinted your hair?
1. آیا موهایت را رنگ کرده ای؟
تصاویر
کلمات نزدیک
tinsmith
tinsel
tinny
tinned
tinkle
tiny
tip
tip of the iceberg
tip of the tongue
tip off
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان