Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رنج
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
toil
/tɔɪl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رنج
کار پر زحمت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کد
formal
مترادف و متضاد
hard work
labor
slavery
laze
relax
rest
1.After years of toil, scientists disclosed that they had made progress in controlling the dreaded disease.
1. بعد از سالها کار پر زحمت دانشمندان کشف کردند که در درمان بیماری هولناک پیشرفت کردهاند.
2.Despite all his toil, Fred never succeeded in reaching his goal.
2. علیرغم تمام رنج (کشیدن)ها "فرد" هرگز در رسیدن به هدفش موفق نشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
toggle
togetherness
together
toga
tofu
toilet
toilet bag
toilet paper
toilet roll
toilet water
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان