Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مختصراً به مطلبی اشاره کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to touch on
/tʌʧ ɑn/
فعل گذرا
[گذشته: touched on]
[گذشته: touched on]
[گذشته کامل: touched on]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مختصراً به مطلبی اشاره کردن
بهطور گذرا به چیزی اشاره کردن
to touch on/upon something
مختصراً به مطلبی اشاره کردن/بهطور گذرا به چیزی اشاره کردن
1. In his speech he was only able to touch on a few aspects of the problem.
1. در سخنرانیاش، او تنها توانست مختصراً به چند جنبه از مسئله اشاره کند.
2. Photography is merely touched on in the book.
2. در این کتاب تنها بهطور گذرا به عکاسی اشاره شدهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
touch down
touch and go
touch
toucan
toter
touch up
touching
touchscreen
tough
tough luck
کلمات نزدیک
touch judge
touch football
touch down
touch a raw nerve
touch
touch on several issues
touch screen
touch up
touch-and-go
touchdown
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان