[فعل]

to touch on

/tʌʧ ɑn/
فعل گذرا
[گذشته: touched on] [گذشته: touched on] [گذشته کامل: touched on]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مختصراً به مطلبی اشاره کردن به‌طور گذرا به چیزی اشاره کردن

to touch on/upon something
مختصراً به مطلبی اشاره کردن/به‌طور گذرا به چیزی اشاره کردن
  • 1. In his speech he was only able to touch on a few aspects of the problem.
    1. در سخنرانی‌اش، او تنها توانست مختصراً به چند جنبه از مسئله اشاره کند.
  • 2. Photography is merely touched on in the book.
    2. در این کتاب تنها به‌طور گذرا به عکاسی اشاره شده‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان