[اسم]

tuna

/ˈtuːnə/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ماهی تن

معادل ها در دیکشنری فارسی: ماهی تن
  • 1.a can of tuna in vegetable oil
    1. کنسرو ماهی تن در روغن گیاهی
  • 2.I had a tuna sandwich for lunch.
    2. ناهار ساندویچ ماهی تن خوردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان