[اسم]

tumult

/ˈtuməlt/
قابل شمارش
[جمع: tumults]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 هیاهو همهمه، آشوب

formal
مترادف و متضاد commotion din uproar silence
  • 1.The dreaded cry of a "Fire!" caused a tumult in the theater.
    1. فریاد هولناک "آتش" آشوبی در سینما به وجود آورد.
  • 2.The sailors' voices were too feeble to be heard above the tumult of the storm .
    2. صدای ملوانان به قدری ضعیف بود که در هیاهوی طوفان شنیده نمی‌شد.
  • 3.There was such a tumult in the halls we concluded an accident had occurred.
    3. چنان همهمه‌ای در سالن‌ها در جریان بود که تصور کردیم حادثه‌ای رخ داده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان