Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کم کردن
2 . رد کردن
3 . برگرداندن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to turn down
/tɜrn daʊn/
فعل گذرا
[گذشته: turned down]
[گذشته: turned down]
[گذشته کامل: turned down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کم کردن
to turn something down
چیزی را کم کردن
I asked him to turn down the heat.
از او خواستم که شوفاژ را کم کند.
2
رد کردن
نپذیرفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ابا کردن
امتناع کردن
رد کردن
مترادف و متضاد
decline
refuse
reject
to turn somebody/something down
کسی/چیزی را نپذیرفتن [رد کردن]
1. He offered her a trip to Australia but she turned him down.
1. او پیشنهاد سفری به استرالیا به او داد، اما (آن) دختر پیشنهاد او را رد کرد.
2. He turned down the job because it involved too much travelling.
2. او پیشنهاد کاری را رد کرد ،چون شامل سفر کردنهای مکرر بود.
3
برگرداندن
to turn something down
چیزی را برگرداندن
Turn down the blankets to let them air out.
پتوها را برگردان تا هوا بخورند.
تصاویر
کلمات نزدیک
turn black
turn back the clock
turn back
turn away
turn aside
turn down a request
turn down an invitation
turn in
turn into
turn off
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان