Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تحویل دادن
2 . خوابیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to turn in
/tɜrn ɪn/
فعل گذرا
[گذشته: turned in]
[گذشته: turned in]
[گذشته کامل: turned in]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تحویل دادن
1.I have to turn in my essay by Wednesday.
1. من باید تا چهارشنبه مقالهام را تحویل دهم.
2
خوابیدن
برای خوابیدن رفتن، به تختخواب رفتن
informal
old use
مترادف و متضاد
hit the hay
1.I'ts getting late. I think I'll turn in.
1. دارد دیر (وقت) میشود. فکر کنم بروم بخوابم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
turn down
turn back
turn away
turn around
turn a trick
turn indicator
turn off
turn on
turn out
turn over
کلمات نزدیک
turn down an invitation
turn down a request
turn down
turn black
turn back the clock
turn into
turn off
turn off the lights. it drains the battery.
turn off your mobile phone.
turn on
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان