Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . به کسی پشت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
turn one's back on
/tɜrn wʌnz bæk ɑn/
1
به کسی پشت کردن
دست رد به سینه کسی زدن
informal
مترادف و متضاد
reject
1.The woman turned her back on her friend when she was asked for some money to borrow.
1. زن دست رد به سینه دوستش زد وقتی دوستش از او پول قرض خواست.
تصاویر
کلمات نزدیک
turn on one's heel
turn on
turn off your mobile phone.
turn off the lights. it drains the battery.
turn off
turn one's nose up at something
turn one's stomach
turn out
turn over
turn over a new leaf
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان