[عبارت]

turn one's back on

/tɜrn wʌnz bæk ɑn/

1 به کسی پشت کردن دست رد به سینه کسی زدن

informal
مترادف و متضاد reject
  • 1.The woman turned her back on her friend when she was asked for some money to borrow.
    1. زن دست رد به سینه دوستش زد وقتی دوستش از او پول قرض خواست.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان