Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دوقلو
2 . دو چیز همسان
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
twin
/twɪn/
قابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دوقلو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دوقلو
1.My sister has twin sons.
1. خواهرم پسر دوقلو دارد.
2.my twin sister
2. خواهر دوقلوی من
[اسم]
twin
/twɪn/
قابل شمارش
2
دو چیز همسان
یکی از جفت
مترادف و متضاد
counterpart
match
1.The plate was one of a pair but I broke its twin.
1. بشقاب جفت بود ولی من یکی از جفتها را شکستم.
تصاویر
کلمات نزدیک
twill
twilit
twilight
twig
twiddle one's thumbs
twin bedroom
twin beds
twin room
twine
twinge
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان