[اسم]

twig

/twɪɡ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ترکه شاخه کوچک درخت

معادل ها در دیکشنری فارسی: ترکه
  • 1.We collected dry twigs to start the fire.
    1. ما ترکه‌های خشک جمع کردیم تا آتش روشن کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان