Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تیر کشیدن
2 . پرش (ناگهانی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to twitch
/twɪtʃ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: twitched]
[گذشته: twitched]
[گذشته کامل: twitched]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تیر کشیدن
پریدن [عضله]، تند تند تکان خوردن
1.Her lips twitched with amusement.
1. لب های او از هیجان می پرید.
2.The animal lay on the ground, its whole body twitching and jerking.
2. حیوان روی زمین دراز کشید، در حالی که تمام بدنش تیر می کشید و (عضلاتش) می پرید.
3.The cats watched each other, their tails twitching.
3. گربه ها همدیگر را می دیدند در حالیکه دم هایشان تند تند تکان می خورد.
[اسم]
twitch
/twɪtʃ/
قابل شمارش
2
پرش (ناگهانی)
تکان، تیک
1.He has a nervous twitch.
1. او تیک عصبی دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
twisting
twister
twisted
twist
twirp
twitter
two
two-dimensional
two-dimensional figure
two-faced
کلمات نزدیک
twisty
twister
twisted
twist the knife
twist someone's arm
twitcher
twitchy
twitter
two
two bits
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان