[فعل]

to twitch

/twɪtʃ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: twitched] [گذشته: twitched] [گذشته کامل: twitched]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تیر کشیدن پریدن [عضله]، تند تند تکان خوردن

  • 1.Her lips twitched with amusement.
    1. لب های او از هیجان می پرید.
  • 2.The animal lay on the ground, its whole body twitching and jerking.
    2. حیوان روی زمین دراز کشید، در حالی که تمام بدنش تیر می کشید و (عضلاتش) می پرید.
  • 3.The cats watched each other, their tails twitching.
    3. گربه ها همدیگر را می دیدند در حالیکه دم هایشان تند تند تکان می خورد.
[اسم]

twitch

/twɪtʃ/
قابل شمارش

2 پرش (ناگهانی) تکان، تیک

  • 1.He has a nervous twitch.
    1. او تیک عصبی دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان