[صفت]

twitchy

/ˈtwɪtʃi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: twitchier] [حالت عالی: twitchiest]

1 عصبی پرش‌دار (ماهیچه)

informal

2 مضطرب پرتنش

informal
مترادف و متضاد jittery
  • 1.As the time for her driving test approached, she started to get twitchy.
    1. همانطور که زمان آزمون رانندگی او نزدیک می‌شد، او شروع به مضطرب شدن کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان