[قید]

unconditionally

/ˌʌnkənˈdɪʃənəli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی قید و شرط

معادل ها در دیکشنری فارسی: بدون اما و اگر
  • 1.I support her unconditionally.
    1. من بی قید و شرط از او حمایت می‌کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان