[صفت]

unconscionable

/ʌnˈkɑːnʃənəbl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unconscionable] [حالت عالی: most unconscionable]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ناشایست غیر اخلاقی

مترادف و متضاد immoral unreasonable
  • 1.It would be unconscionable for her to keep the money.
    1. ناشایست است اگر او پول ها را (برای خودش) نگه دارد.

2 ناعادلانه غیر منصفانه

3 زیاد شدید

humorous
مترادف و متضاد excessive
  • 1.You take an unconscionable amount of time getting dressed!
    1. تو به زمان خیلی زیادی لازم داری تا آماده شوی [لباس بپوشی]!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان