Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . زیر چیزی خط کشیدن
2 . موردتأکید قرار دادن
3 . علامت خط زیرین
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to underline
/ˌʌn.dərˈlɑɪn/
فعل گذرا
[گذشته: underlined]
[گذشته: underlined]
[گذشته کامل: underlined]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
زیر چیزی خط کشیدن
مترادف و متضاد
mark
underscore
1.All the technical words have been underlined in red.
1. زیر تمامی واژههای فنی با قرمز خط کشیده شدهاست.
2
موردتأکید قرار دادن
تأکید کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برجسته کردن
مترادف و متضاد
emphasize
highlight
stress
minimize
1.The report underlines the need for more teachers in schools.
1. گزارش نیاز مدارس به معلمهای بیشتر را موردتأکید قرار میدهد.
[اسم]
underline
/ˌʌn.dərˈlɑɪn/
قابل شمارش
3
علامت خط زیرین
علامت _
مترادف و متضاد
underscore
تصاویر
کلمات نزدیک
underlie
underhand
undergrowth
underground cable
underground
underlying
underlying cause
undermanned
undermine
undermine someone's belief
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان