[فعل]

to underline

/ˌʌn.dərˈlɑɪn/
فعل گذرا
[گذشته: underlined] [گذشته: underlined] [گذشته کامل: underlined]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زیر چیزی خط کشیدن

مترادف و متضاد mark underscore
  • 1.All the technical words have been underlined in red.
    1. زیر تمامی واژه‌های فنی با قرمز خط کشیده شده‌است.

2 موردتأکید قرار دادن تأکید کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: برجسته کردن
مترادف و متضاد emphasize highlight stress minimize
  • 1.The report underlines the need for more teachers in schools.
    1. گزارش نیاز مدارس به معلم‌های بیشتر را موردتأکید قرار می‌دهد.
[اسم]

underline

/ˌʌn.dərˈlɑɪn/
قابل شمارش

3 علامت خط زیرین علامت _

مترادف و متضاد underscore
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان