Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . از زیر محکم کردن
2 . حمایت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to underpin
/ˌʌndərˈpɪn/
فعل گذرا
[گذشته: underpinned]
[گذشته: underpinned]
[گذشته کامل: underpinned]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
از زیر محکم کردن
2
حمایت کردن
پشتیبانی کردن
formal
1.The report is underpinned by extensive research.
1. (این) گزارش توسط تحقیق گستردهای پشتیبانی شدهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
underpass
underpants
underpaid
undernourished
underneath
underpinning
underpopulated
underpriced
underprivileged
underrate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان