[صفت]

undernourished

/ˌʌndərˈnɜrɪʃt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more undernourished] [حالت عالی: most undernourished]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دچارسوءتغذیه

formal
مترادف و متضاد malnourished
  • 1.An infant who drinks enough milk will not be undernourished.
    1. نوزادی که به اندازه کافی شیر بخورد دچار سوءتغذیه نمی‌شود.
  • 2.The undernourished child was so feeble he could hardly walk.
    2. کودک دچار سوءتغذیه آنقدر ضعیف شده بود که به سختی می‌توانست راه برود.
  • 3.There is evidence that even wealthy people are undernourished because they do not eat sufficient quantities of healthful foods.
    3. شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه افراد پولدار هم دچار سوءتغذیه می‌شوند زیرا آنها مقادیر کافی از غذاهای سالم نمی‌خورند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان