Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . باز شده (دکمه، بند)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
undone
/ʌnˈdʌn/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
باز شده (دکمه، بند)
1.Her blouse had come undone.
1. (دکمه) بلوز او باز شده بود.
2.Your shoelaces are undone.
2. بند کفشت باز شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
undoing
undo your top button.
undo
undivided
undisturbed
undoubted
undoubtedly
undress
undressed
undue
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان